فرورتیشآنلاین: یک قایق ماهیگیری که صدها مهاجر غیرقانونی سرنشین آن بودند، در سواحل جنوب یونان غرق شد.
این اتفاق یکی از بدترین حوادثی بوده که تاکنون برای مهاجران در اروپا رخ داده، اما زمانی که رسانهها آن را گزارش میکردند، خبر دیگری مورد توجه قرار گرفت.
«زیردریایی تایتان ناپدید شد.»
در روزهای اخیر گروهی از کاربران این پرسش را مطرح کردهاند که چگونه رسانهها وضعیت پنج سرنشین ثروتمند زیردریایی را به صدها مهاجر نگونبخت ترجیح دادند.
در نگاه نخست، این جمله به ذهن میرسد که «همیشه خون غربیها برای رسانههای جهان رنگینتر از مهاجران خاورمیانه بوده»، اما واقعیت این است که مردم مقصر اصلی آن هستند.
برای درک این موضوع باید از زاویه بالا و بدون پیشفرض به وقایع نگاه کرد.
رسانههای بزرگ و کوچک برای جذب مخاطبان بیشتر با یکدیگر در رقابت هستند. در این میان برخی رقبای کوچک و محلی دارند و گروهی دیگر بزرگ هستند و با حریفان قدرتمندی دست و پنجه نرم میکنند.
در ایران به این دلیل که نگاه همه شبکههای تلویزیونی به اتاق رئیس صداوسیماست، آنها با یکدیگر برادر و خواهر هستند و نمیتوانند مانند شبکههای دیگر جهان با یکدیگر رقابت کنند. از سوی دیگر اخبار سیما از خبرگزاری صداوسیما تامین میشود که نقش منبع مادر را ایفا میکند.
بنابراین دامنه رقابت شبکههای تلویزیون ایران از حوزه خبر دور شده و مدیران میکوشند تا با استناد به تعداد پیامکهای بینندگان، به یکدیگر فخر بفروشند که برنامهها و سریالهای کدامیک مخاطبان بیشتری دارد.
وقتی شبکههای تلویزیون در تهیه اخبار با یکدیگر رقابت نمیکنند، آنچه روی آنتن میرود نیز یکنواخت و کرخت و بیروح و کماثر است.
اگر در اتوبان قم یک تصادف زنجیرهای رخ دهد، صداوسیما ممکن است برای پوشش تصویری آن تمایلی نداشته باشد. اما اگر حداقل یک شبکه تلویزیونی خصوصی در کشور وجود داشت، صداوسیما از بیم آن که شبکه رقیب وارد عمل شود و سوژههای نهفته در حادثه اتوبان قم را برباید و از طریق آن نظر مخاطبان را جلب کند، فوری گروهی را برای تهیه گزارش به محل حادثه اعزام میکرد. اما اکنون صداوسیما رقیبی مقابل خود نمیبیند، به همین دلیل نیازی نمیبیند که پویا و متمایز باشد، پس به پوشش بسیاری از وقایع تمایلی نشان نمیدهد.
همزمان خبرگزاریها و پایگاههای خبری که با یکدیگر در رقابتی تنگاتنگ هستند و بقای بسیاری از آنها به دریافت پول آگهی وابسته است، در بسیاری موارد جای خالی صداوسیما را پر میکنند. اما بیشتر این رسانهها نیز در پی منفعت حزبی یا مالی هستند و اگر در انتشار یک خبر سودی نبینند، رهایش میکنند.
کمتر رسانهای پیدا میشود که در وبسایت خود مطالب زرد و بیهوده درباره سلبریتیها را منتشر نکند. دلیل اصلی این است که رسانهها برای افزایش بازدید خود این راه را برگزیدهاند که سوار موج اخبار زرد شوند و کلیک جذب کنند.
اگر رسانهای به پوشش وقایع کمتر دیده شده بپردازد، قطعا مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما وقتی یک سردبیر میتواند با انتشار عکسی از تیپ جدید یک بازیگر در فروشگاه شهر کتاب، اتومبیل پلاک گذر موقت یک فوتبالیست یا ویلای یک خواننده در خزرشهر، هزاران یا میلیونها کلیک به دست آورد، ترجیح میدهد به جای پذیرش ریسک و صرف وقت و انرژی و هزینه برای تهیه اخبار و گزارشهای متمایز از دیگر رسانهها، مطالب زرد را منتشر کند و بدون هیچ زحمتی به درآمد مالی برسد.
مخاطبی که کلیک کردن روی لینک «عجیبترین پوشش سحر قریشی بعد از مهاجرت» را به خواندن هر خبری ترجیح میدهد، مسیر حرکت رسانه را مشخص میکند.
وقتی ادمین یک صفحه اینستاگرام میتواند با بریدن سکانسهای سریالهای کمدی قدیمی میلیونها کاربر را سرگرم کند و هر روز دنبالکنندگان بیشتری داشته باشد، نیازی نمیبیند که به دنبال راهی مبتکرانه و خلاقانه برای تولید محتوا باشد.
رسانههایی که به دنبال بیشتر دیده شدن هستند، مجبورند در مقابل انتظارات، سلیقه، ذائقه و انتظار مخاطبان تسلیم شوند، بنابراین وقتی سردبیران میدانند ماجرای پنج سرنشین یک زیردریایی که در نزدیکی لاشه تایتانیک ناپدید شده برای مردم جذابیت بیشتری نسبت به غرق شدن قایق حامل مهاجران غیرقانونی در یونان دارد، برای این که روی کدام سوژه تمرکز کنند، لحظهای دچار تردید نمیشوند.
همانطور که بسیاری از کاربران نمیدانند یا اهمیتی نمیدهند که با کلیک کردن روی پستهای زرد در اینستاگرام و حتی ثبت کامنت اعتراضآمیز و ارسال آن به دیگران باعث رونق گرفتن کار و کسب ناشر آن میشوند، کمتر کاربری نیز به این موضوع توجه میکند که در حال تعیین تکلیف برای یک رسانه است.
نه تنها در ایران، بلکه در همه نقاط جهان، بسیاری از رسانهها و ادمینهای شبکههای اجتماعی سوار موجهای جامعه میشوند و از هشتگهای مختلف بهره میبرند تا دیده شوند، حتی اگر با آنچه که همراه شدهاند، موافق نباشند.
چطور یک ادمین با آن که چند ماه قبل با هشتگی در مخالفت با اعدام محتوا منتشر کرده، کمی بعدتر با به کار بردن هشتگ دیگری خواستار به دار آویختن یک انسان میشود؟
کسی که قصد دارد به هر قیمتی دیده شود، باید مطابق خواستههای مخاطبانش رفتار کند، پس مجبور است به ساز آنها برقصد.
در جریان رخدادهای نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بسیاری از هشتگها و اظهارنظرهای موافق و مخالفی که مطرح شد، تنها با هدف دیده شدن و جذب لایک و دنبالکننده رخ داد. در این میان بسیاری از کسانی که رنگ عوض کردند و چرخش ۱۸۰ درجهای داشتند، از سوی کاربران رسوا شدند و موضع شناورشان زیر سوال رفت، زیرا با رویکردشان در گذشته تفاوت داشت.
یکی از دلایل افسردگی و سردرگمی جامعه، طوفانهای توئیتری و رسانهای است که یکی پس از دیگری افکار عمومی را در مینوردد و موجسواران با پرداختن به هشتگها سعی در دیده شدن دارند. بیدلیل نیست که حقایق در این گرداب گم میشود، حرف حق به گوش نمیرسد و انرژی جامعه هدر میرود.
اکنون دلیل این که چرا رسانهها پرداختن به موضوع زیردریایی گمشده را به تراژدی غرق شدن قایق مهاجران ترجیح دادند، مشخص است.
هرچند شهرت تایتانیک باعث شد تا زیردریایی تایتان به سرعت مورد توجه قرار گیرد، اما به طور کلی مردم به دنبال داستانهای جذابتر هستند و متاسفانه حادثه رخ داده در آبهای یونان دیگر برای افکار جهان تکراری شده.
حال باید از خود بپرسیم، اگر قرار باشد در آیندهای نزدیک یک فیلم سینمایی درباره قایق غرق شده مهاجران ساخته شود، مردم چقدر از آن استقبال میکنند؟
اگر در کریسمس ۲۰۲۴ فیلمی روی پرده برود که داستان غرق شدن زیردریایی کاوشگر به دلیل نفرین ارواح قربانیان تایتانیک را روایت کند، چطور؟
«فرورتیش رضوانیه»، سردبیر