فرورتیشآنلاین: ناشران خبر و محتوا در وبسایتها و شبکههای اجتماعی در جنگ با یکدیگر برای جذب کلیک و مخاطب سراغ اعتبار نامهای مشهور رفتهاند و به آنها آسیب وارد میکنند.
«قتل راننده اسنپ به دست شراره» یا «شراره راننده اسنپ را وسط خیابان کشت»، از نمونه تیترهایی است که در چند روز گذشته میلیونها کاربر ایرانی کنجکاو روی آن کلیک کردهاند.
با آن که در نگاه نخست اینطور به نظر میرسد که راننده مشهورترین مسافریاب آنلاین توسط مسافری که خانم بوده به قتل رسیده، اما بازخوانی جزئیات ماجرا اثبات میکند که برخی تیترها در انتقال واقعیت وفادار نبودهاند.
شراره کیست؟
«شراره» زن متاهلی است که ۳۸ سال سن دارد. او در دورهای که تصمیم داشت از همسرش جدا شود، سوار یک خودرو اسنپ شد که «بهرام»، ۴۰ ساله راننده آن بود.
این سفر کوتاه درونشهری به آشنایی و سپس رابطه پنهانی طولانی مدت منجر شد.
کمی بعد وقتی شراره پی برد از همسرش آبستن است، تصمیم گرفت از درخواست طلاق انصراف دهد و به همسرش فرصت دیگری برای جبران گذشته بدهد.
به دنبال بیفایده بودن تلاشهای شراره برای کنار گذاشتن خیانت و اصرار بهرام برای ادامه داشتن رابطه، او ناگهان در جریان یک درگیری لفظی درون خودرو تصمیم گرفت تا بهرام را به قتل برساند.
اکنون شراره به دنبال تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت شناسایی و بازداشت شده و به قتل نیز اعتراف کرده است.
جستوجوی نقش اسنپ در حادثه
بر خلاف آنچه که از تیترهای رسانههای زرد برداشت میشود، این حادثه ارتباط مستقیمی با شرکت اسنپ ندارد.
رابطه شراره و بهرام ۲ سال پیشتر از قتل شکل گرفته بود و هر دو تا مدتها از آن رضایت داشتهاند.
در این میان فعالیت مقتول به عنوان راننده اسنپ هیچ تاثیری در وقوع جنایت نداشته و تنها خاستگاه آشنایی آنها بوده است.
این که چرا تیترهای اغواگر برای اطلاعرسانی این رویداد انتخاب شده را باید در عملکرد برخی رسانههای خبری جستوجو کرد که واقعیت را با هدف جلب نظر مخاطب تحریف میکنند.
اکنون بیشتر کاربران شبکههای اجتماعی تمایلی به خواندن متون ندارند و تنها با نگاهی سریع و کوتاه به پستها وقت خود را میگذرانند. در این میان اگر کسی در اکسپلور اینستاگرام یا کانالها و گروههای تلگرام و واتساپ تیتر «قتل راننده اسنپ به دست شراره» به چشمش میخورد، بدون تردید تصور میکند که رانندهای به دست مسافرش به قتل رسیده است.
با آن که برخی این ترفند رسانهها را «بازی با تیتر» مینامند، اما در نگاهی دقیقتر «کلیکربایی» محسوب میشود، زیرا رویداد را بزرگنمایی یا تحریف میکنند تا کنجکاوی کاربر برانگیخته شود و لینک یا پست را باز کند.
این همان روش قدیمی است که در گذشته نیز نشریات زرد از آن بهره میگرفتند و با انتخاب تیترهایی چون خرید خدمت سربازی، آگهی استخدام و یا ایجاد ابهام درباره طلاق و ازدواج چهرههای مشهور سینما، تلویزیون و موسیقی به فروش بالایی میرسیدند و نسخههای چای آنها روی پیشخوان دکههای مطبوعاتی نایاب میشد.
از سوی دیگر آن دسته از ادمینهای شبکههای اجتماعی که همواره در پی فریب دادن کاربران هستند تا صفحاتشان پربازدید باشد، از تیترهای زرد و ابهامآمیز نهایت بهره را میبرند و حتی به آن شاخ و برگ نیز میدهند تا مخاطبان بیشتری را جذب کنند.
درباره رخداد اخیر باید توجه داشت که «بهرام» (مقتول) در زمینه توزیع شارژر موبایل نیز فعال بوده، اما رسانهها او را «راننده اسنپ» معرفی کردند تا کلیک کاربران را جذب کنند، زیرا میدانند که کسی به ماجرای قتل یک فروشنده شارژر، هرقدر هم ترسناک باشد، علاقهای نشان نمیدهد.
هرچند اکنون مدیران مسافریاب اسنپ در مقابل این طمعکاری خبری برخی منابع سکوت اختیار کردهاند، اما کلیکربایی پدیدهای است که تاکنون به اعتبار بسیاری از سازمانها، شرکتها و اشخاص آسیب رسانده و در آینده نیز تکرار خواهد شد.